Admin Admin
تعداد پستها : 1496 تاريخ التسجيل : 2008-11-18
| عنوان: اسب سواری در ایران باستان 5/12/2008, 13:37 | |
| اسب سواری در ایران باستان | از زمانیكه اسب توسط انسان رام شد، از آن برای سواری، باركِشی و مسابقه استفاده میشود. اسب از چهارپایان مورد علاقه ایرانیان از زمانهای دور بوده است. اطلاع درستی از نحوه تربیت اسب و چگونگی استفاده از این حیوان قبل از ورود آریاییها در دست نیست. اقوام آریایی در مدت زمانی در حدود هزار سال از شمال شرقی و شمال غربی به ایران نفوذ كردند. یكی از عوامل برتری آریاییها داشتن اسبهای خوب و تندرو بود. آنها با این وسیله نقلیه سریع و قوی، توانستند به هر دیار و سرزمین رخنه كنند و بر بومیها چیره شوند. نخستین بار اسب توسط آریاییها به نقاط مختلف آسیا و اروپا برده شد. یكی از رسوم آریاییها این بود كه موقع دفع اجساد مردگان، ابزار، آذوقه و اسبهایشان را نیز دفن میكردند. دیودور سینیوری مورخ قرن اول قبل از میلاد در مورد دشت «نیسایه» كه چراگاهی پر آب و علف در كشور ما بود مینویسد: «در روزگار اسكندر 60000 اسب در چراگاه نیسایه در چرا بودند و قبل از آن روزگار 160000 اسب در آنجا پرورش داده میشد.» هرودوت در توصیف لشكركشی سال 480 ق.م. خشایارشاه به یونان مینویسد: «... آنگاه هزار سوار برگزیده ایرانی و به دنبال آنان هزار نیزهدار برگزیده و پس از آن ده اسب مقدس كه آنها را نیسایی خوانند و با زیباترین زینتها آراسته بودند، نمودار میشدند... ... پشتسر این ده اسب، گردونه مقدس كه هشت اسب سفید به آن بسته بودند پدیدار گشت و فردی پیاده، لگام اسبها را در دست داشت زیرا كسی نباید در چنین گردونهای جای گزیند. به دنبال این گردونه، خود خشایارشاه در گردونهای كه اسبهای نیسایی آنرا میكشیدند، نشسته بود. ... ... خشایارشاه هنگام جنگ با یونان به «تسالی» رسید و در آنجا شنید كه اسبهای این سرزمین بهترین اسبهای یونانی هستند، خواست آنها را با اسبهای ایرانی بسنجد. در اسپریس (میدان اسبدوانی) فرمان مسابقه اسبدوانی داد. در این مسابقه اسبهای تسالی واپس ماندند.» آثار متعددی وجود دارد كه نشان از توجه خاص پادشاهان هخامنشی به اسبهای خود دارد. واژه اسب در اوستا و در فرس هخامنشی اسپ Aspa و در سانسكریت اسو Asva خوانده میشد. واژههای نسبتاً زیادی از كلمه اسپ مشتق شده است از جمله: اسپست: یونجه اسپهند: سردار سوارهنظام گرشاسپ: گرش اسپ: دارنده اسب لاغر و از كارافتاده طهماسب: دارنده اسب فربه و زورمند كوروش هم به پرورش اسب، اسبسواری و تیراندزای و ... اهمیت فراوانی میداد. گزنفون در مورد اوامر كوروش مینویسد: «به آنكس كه عمل نیكی انجام داده است پاداش مناسب اعطا نمایید. در آبادی سرزمینهای بایر بكوشید و به پرورش حیوانات و احداث جنگل برای شكارگاه ساعی باشید. هیچگاه قبل از تمرینات بدنی به خوردن غذا مبادرت نورزید و اسبان را بدون اینكه كاری انجام دهند فربه و كامل نكنید. من به تنهایی ولو صاحب بزرگترین قدرت و توانایی انسانی باشم از عهده دفاع از شما و مال و زمینهای شما نیستم.» تشكیل سوارهنظام در دولت هخامنشی توسط كوروش انجام گرفته است. كوروش برای سواركاران ورزیده مسابقه ترتیب میداد و به برندگان جایزه مناسب اهدا میكرد. از آشوریها، فرمانده آنان و از ارامنه، تیگران و از هیركانیان، پسر پادشاه و در میان اهالی ساس یك سوار معمولی گوی سبقت را از همه ربود. این سوار زبده نیم میدان از همه جلو بود. میگویند: كوروش از این جوان چابكسوار و ماهر، سوال كرد آیا حاضر است اسب خویش را در برابر پادشاهی یك ملك معاوضه كند. جوان جواب داد: «در برابر پادشاهی یك ملك حاضر به چنین تعویضی نیستم اما حاضرم در برابر جلب دوستی مرد شجاعی آن را تقدیم كنم.» كوروش گفت: «من به تو محلی را نشان میدهم كه اگر مشت خاكی پرتاب كنی حتماً به مرد دلیر و شجاعی اصابت خواهد كرد.» مرد دست برد قطعه متراكمی از خاك برگرفت و گفت: «آن محل را نشان بده». كوروش گوشهای كه دوستانش جمع بودند نشان داد. مرد چشمان خود را بست و قطعه خاك را پرتاب كرد. خاك به «فرولاس» اصابت كرد. فرولاس كه مشغول انجام فرمان كوروش بود، بدون اینكه روی خود را برگرداند، همچنان به كار خویش پرداخت. مرد جوان چشمان خود را باز كرد و سوال كرد: «به كدامیك اصابت كرد؟» كوروش جواب داد: «به هیچیك از حضار بلكه به آن كس كه میبینی مشغول تاخت است برخورد.» - پس چرا روی خود را به عقب برنگرداند؟ - در فكر كار خویش بود. مرد جوان از شنیدن این جواب متحیر شد و به تاخت رو به «فرولاس» روان شد، مرد به او نزدیك شد، و چون به او رسید صورتش خاكآلود و از بینیاش خون جاری است. مرد به او نزدیك شد و سوال كرد آیا چیزی به صورت او اصابت كرده است؟ فرولاس جواب داد: بلی، صورتم مورد اصابت ضربه قرار گرفته. مرد جوان گفت: پس این اسب به تو تعلق دارد، آنرا بگیر. فرولاس پرسید: «به چه مناسبت» جوان، برای او شرح ماوقع را بیان كرد و گفت: «میبینم كه واقعاً مرد شجاعی را هدف قرار دادم.» فرولاس جواب داد: «حق این بود كه اسب خود را به مرد غنیتری اهدا میكردی. با امتنان اسب تو را میپذیرم و امیدوارم خدایان به من فرصت دهند كه این كار نیك تو را جبران كنم و از كرده خویش پیشیمان نشوی. حال بر اسب من سوار شو و به محل خود باز گرد. كمی بعد من هم خواهم آمد.» بدین ترتیب آن دو مرد اسبان خود را مبادله كردند. |
سکاهای تیزخود، خراج سالیانه را از مرغوبترین کالای سرزمین خود که از آن جمله اسب است، به بارگاه داریوش کبیر اهدا می کردند. (از نقوش برجسته تخت جمشید) | | در چند جای مختلف در تختجمشید، نقش اسب حجاری شده است. در زمان ساسانیان اسبها را با زره «برگستوان» و وسایل دیگر و سلاحها مجهز میكردند كه در واقع مثل یك تانك و زرهپوش به جلو حركت میكرد و موجب شكست پیاده یا سوارنظام دشمن میشد. در طاق بستان مجسمه سنگی خسرو پرویز سوار بر اسب معروفش «شبدیز» هنوز پابرجاست. شاه عباس صفوی از سواری و راهپیمایی خسته نمیشد. | قدرت بدنی او به حدی بود كه میتوانست یک شبانه روز بی یك شبانهروز بیخواب و خوراك سواری كند. می گویند در یك مورد حدود 530 كیلومتر فاصله بین شیراز به یزد را در مدت 29 ساعت پیمود. در هنگام گرفتن آذربایجان از تركان عثمانی، شاهعباس با سواران و جوانان ورزیدهاش از اصفهان تا تبریز را در عرض یازده روز پیمود، آنچنان كه مردم تبریز و «علیپاشا» حكمران تبریز از حمله ناگهانی او دچار حیرت گردیدند. در زمان حكومت رضاشاه پهلوی نیز مسابقات اسبسواری در میدانهای اسبدوانی تهران و شهرستانها در فصول مختلف سال برگزار میشد و برندگان به دریافت جوایز نائل میشدند. امدادی با اسب در دوران باستان: شاید بتوان گفت كه مبتكر مسابقات امدادی امروزی، ایرانیان چند هزار سال پیش بودهاند. گزنفون مورخ یونانی راجع به ایجاد چاپار كه اصل و منشا مسابقات امدادی بود، چنین نوشته است: ... پس از تعیین مسافتی كه یك اسب میتواند در یك روز طی كند. بدون آنكه از حد اعتدال خارج باشد، كوروش فرمان داد در راههای كشور اصطبلهایی بسازند كه فواصل آنها با یكدیگر مساوی باشد. در هر یك از اصطبلها (چاپارخانهها) اسبان چابك به تعداد كافی معین نمودند و قاصدان همیشه آماده رساندن خبر بودند. در هر چاپارخانه مرد تیزهوشی مراقب بود كه به محض رسیدن چاپاری با نامه، آن را تحویل گرفته به چاپار دیگری میداد و او را روانه میساخت و اسب و چاپار استراحت میكردند تا چاپار از سمت دیگر برسد و به مبدا برگردد. بین مردم ضربالمثلی وجود داشت كه: چاپارها در سرزمین پارس از بازهای شكاری سریعتر در حركت هستند. اگرچه در این جمله مبالغه به كار رفته است ولی نشان از انسجام، سرعت عمل و نظم چاپارها دارد. هردوت تاریخ نویس یونان در این مورد مینویسد: «... در میان موجودات فانی، موجودی نیست كه زودتر از چاپار پارس به مقصد برسد. زیرا پارسها ترتیب این كار را بسیار ماهرانه دادهاند. گویند راه هر قدر طویل باشد، در آن آنقدر آدمی و اسب نگاه میدارند كه هر یك روز را، یك چاپار و یك اسب طی طریق كند. نه برف و نه باران ممكن است مانع از حركت چاپار گردد، و نه شب و نه گرما. چاپار اولی موضوع ماموریت خود را به دومی و دومی به سومی میدهد و همینطور به چارپارهای بعدی ...» | | | |
| |
|