اشعاری ازگل کشتی میرنجات |
زینتش نام خوش حضرت الله بود | در گپ عشق هر آن نامه که دلخواه بود |
مطلعش نام گل حضرت خاص الخاص بود | کشتی عشق که فن و فرجش اخلاص است |
********* |
شیراندام بتی نوچه گری | بازدل برده ز من پرفن باتدبیری |
نغز رندی است حریفان همه جا نام خدا | نامی جور و جفا شهره به انواع ادا |
نو نیازی، صنمی، دلیر نوخاسته ای | نوجوان به فنون ستم آراسته ای |
از سر صدق بگویم همه جا نام خدا | سرو بالا صنمی آمده خوش برسرپا |
تلخ و پرزور و بلا همچو شراب شیراز | شعله کردار نگاهی همه طور و انداز |
غمزه ی هوش ربا شوخ بلایی سرمست | مژه جنجر به کف و مدنگه دشنه به دست |
برسرش همچو کلاه نمدی بال تذرو | کاکلش سنبل و عارض گل و بالایش سرو |
کله کوب دگران کله مردانه اوست | کله ی قند به وارفتگی خویش نکوست |
سرنوشت همه را دیده در آیینه دل | جبهه اش لوح طلسم در گنجینه دل |
********* |
درگلزار بود واشده بر روی بهار | سینه ی باز تو ای سیم برخوش پرگار |
سینه اش سینه باز از سر ناخن گردید | سینه باز ترا هرکه گه ورزش دید |
سینه ات آینه حسن عقیدت باشد | دل پاکت چمنستان حقیقت باشد |
دهنت حلقه میم است ولیکن به دو نیم | کمرت هست ز تنگی بنظر حلقه میم |
هر که رویش تنک افتاد چنین می باشد | تنکه در قدمت زود ز هم می پاشد |
بی سکون دیدمت از دور و گرفتار شدم | داو اول به تماشای تو از کار شدم |
همه را گفت و قدم همره هم می باید | دردمندان ترا گفت و قم می باید |
شاه من بزم ترا روح ملک محرم نیست | ماه من حسن ترا چشم فلک محرم نیست |
پنجه در پنجه سیمین تو فولاد نکرد | دست در دست غمت بنده و آزاد نکرد |
آفتابی نشود پنجه ی خورشید دگر | هر کجا پنجه ی پرزور گشایی به هنر |
|
|
|
|