نامگذاری آخرین ماه فصل زمستان بنام اسفند یا سپندارمذ نیز از همین ویژگی باروری و زایندگی زمین سرچشمه گرفته است. چرا كه در همین ماه، نخستین جوانهها از خاك سربرمیزند و زایش دوباره زمین را نوید میدهد. از همین رو، مردمان ایرانی این ماه و به ویژه روز پنجم آن كه با نام ماه همانند است (یعنی اسفندروز از اسفندماه یا سپندارمذروز از سپندارمذماه) را روز گرامیداشت زمین بارور و بانوان میدانستهاند و در این روز، مردان آیینهایی برای همسران خود برگزار میكرده و هدیههایی به او میدادهاند كه متأسفانه آگاهی بیشتری از این مراسم در دست نیست. همچنین بخاطر آغاز فصل رویش و زراعت، از این روز با نام «جشن برزگران» كه خود همیاران سپندارمذ در سبزاندن و باروری زمین هستند، یاد شده است. در گاتهای زرتشت نیز بارها نام برزگران (وَرِزیـئَـنـت) با آرمئیتی (زمین) در كنار یكدیگر آمدهاند.
منابع موجود نشان میدهد كه جشن اسفندگان، مانند بسیاری از دیگر جشنها و آیینهای ایرانی در انحصار هیچیك از اقوام یا ادیان ایرانی نیست و به تمامی از پدیدههای طبیعت و روابط انسانی برگرفته شده و متعلق به همگی مردمان ایرانی با هر گرایش قومی یا دینی است.
ابوریحان بیرونی از این جشن به عنوان یك جشن كهن یاد میكند و اضافه میكند كه این روز و ماه از دیرباز جشن زنان شوهردار بوده و همسران بر آنان بخشش میكردهاند. او همچنین نقل میكند كه در آن زمان این جشن را با نام «مردگیران» میشناختهاند، به این معنا كه زنان از مردان خود هدیهای میگرفتهاند.
امروزه تا آنجا كه این نگارنده آگاهی دارد، این جشن هنوز هم با نام «اسفندی» در بسیاری از نواحی مركزی ایران، همچون اقلید، كاشان و محلات برگزار میشود و زنان در این روز، برای خوشنودی ایزدبانوی پشتیبان باروری خود، آشی نیز میپزند كه بنام همین جشن، «آش اسفندی» نامیده میشود. این آیین در روستاهای پیرامون كاشان، همچون نَـشَـلج، اِستَـرك و نیاسر، در نخستین روز اسفندماه برگزار میشود.
جشن اسفندگان، یادمانی بسیار كهن از اسطورههای زایش و باروری است. با توجه به منابع موجود دانسته میشود كه اسفندگان در ایران باستان، نه روز زن به مفهوم مطلق و امروزی آن، بلكه روز گرامیداشت زمین بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان بوده است. به عبارت دیگر منظور از زن، همسر است و نه جنسیت آن. بیرونی نیز در نقل آیینهای جشن، از زن به عنوان همسر یاد میكند و جنسیت زن را در نظر ندارد. آیینهایی نیز كه امروزه در بسیاری از نقاط دور و نزدیك میهن برگزار میشود، همگی در پیوند با روابط عاطفی و مهرآمیز همسران است و ارتباطی با جنسیت زنانه ندارد.
استاد جليل دوستخواه با نقل نظر شادروان استاد ابراهيم پورداوود مينويسد:
در چندين دهه پيش از اين، به پيشنهاد استاد ِزنده يادم «ابراهيم پورداوود»، روز پنجم اسفند به عنوان روز پرستار شناخته شده بود و به طور رسمي برگزار مي شد و در اين روز، براي ارج گزاري خدمت ارزنده ي پرستاران، آيين هايي به اجرا در مي آمد که در آنها با پيشکش شاخه هاي گل بيدمشک (گل ويژه ي امشاسْپَند بانو اسپندارمذ در اسطوره هاي کهن)، پرستاران ميهنمان را مي نواختند.
استاد دکتر جلال خالق مطلق مينويسد:
ابوريحان بيروني در کتاب آثارالباقيه که در سال 391 هجري تأليف کرده است، آنجا که درباره ي جشن هاي ايراني سخن مي گويد، از جشني نام مي برد که در روز اسفندارمذ در ماه اسفندارمذ، يعني در پنجم اسفند برگزار مي شد.
در ايران کهن، يک جشن بهاري زنان بوده که در آن روز زنان از آزادي بيشتري برخوردار بودند و بويژه دختران «دم بخت» به همسرگزيني تشويق مي شدند و از اين رو اين جشن را «مردگيران» مي ناميدند.
استاد دکتر رضا مرادي غياث آبادي در پاسخ پرسشي نوشته است:
جشن اسفندگان يا سپندارمذگان برابر است با پنجمين روز از ماه اسفند در همه گاهشماريهاي ايراني. در باره وجود دوگانگيها بايد گفت که جشنها و فاصلههاي ميان آنها در متون کهن ايراني داراي تعريف و اندازههاي مشخصي است که به مانند دانههاي يک زنجير در پيوستگي کامل با يکديگر هستند. تغيير جاي يکي از آنها، موجب گسست کل اين رشته خواهد شد.
چنانکه در منابع ايراني آمده است، جشن سده پس از 40 روز از شب يلدا يا چله، و پس از 100 روز از اول آبان قرار دارد. همچنين جشن سده، پيش از 25 روز از جشن اسفندگان است.
اين اندازهها و فاصلههاي تعريف شده در متون و منابع کهن ايراني، تنها با گاهشماري ايراني با ماههاي سي و يک روزه (مبدأ هجري خورشيدي فعلي) که بزرگترين دستاورد دانش گاهشماري در جهان است، مطابق است؛
از اين رو، زمان درست شب يلدا برابر با شامگاه 30 آذر، جشن سده در 10 بهمن و جشن اسفندگان در 5 اسفند است.