انجمن فرزندان ایران بزرگ
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.



 
الرئيسيةدروازهمكتبة الصورجستجوأحدث الصورثبت نامورود

 

 گفت و گو با على عبدالعلى زاده، كارگردان فيلم

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
Admin
Admin
Admin


تعداد پستها : 1496
تاريخ التسجيل : 2008-11-18

گفت و گو با  على عبدالعلى زاده،  كارگردان فيلم Empty
پستعنوان: گفت و گو با على عبدالعلى زاده، كارگردان فيلم   گفت و گو با  على عبدالعلى زاده،  كارگردان فيلم Empty4/12/2008, 08:54

گفت و گو با على عبدالعلى زاده، كارگردان فيلم
روزنامه شرق


على عبدالعلى زاده كارگردان فيلم «13 گربه روى شيروانى» مدعى است كه در اين فيلم اتفاق هاى متفاوتى افتاده است، اتفاق هايى كه داوران جشنواره فيلم فجر و جشن خانه سينما بى تفاوت از كنار آن گذشته اند. از جمله اين اتفاقات مى تواند گريم سه بعدى شخصيت ها باشد كه كار جلال معيريان است: «آقاى معيريان قبل از انقلاب در سال هاى 50 _ 40 در زمينه گريم سه بعدى تستى زده بودند، اما بعد از انقلاب اين اولين فيلمى است كه از گريم سه بعدى استفاده مى كند.»

او اضافه مى كند: «حجم گريم بالا بود و هر گريم بين 8 تا 9 ساعت زمان مى برد.»

موضوع ديگرى كه عبدالعلى زاده به آن اشاره مى كند استفاده از امكانات كامپيوترى است. او خوش بينانه تاكيد دارد كه بسيارى از واكنش ها و عكس العمل هاى مردم در قبال فيلم هاى ايرانى در مقايسه با فيلم هاى خارجى استفاده نادرست و نابلدى كارگردان از اين امكانات است و مى گويد: «استفاده از تروكاژهاى كامپيوترى در اين فيلم به گونه اى بود كه حتى خود بازيگران هم آن را باور نمى كردند. على معتمدى به خوبى توانست فضايى را به وجود بياورد كه باورپذير باشد. برق، شمشيرها و باران همه با كامپيوتر اجرا شده است.»

«13 گربه روى شيروانى» بيش از اين كه تعداد گربه هايش به 13 برسد، قرار بوده فيلمى ديگر باشد، فيلمى درباره شهرى عروسكى كه گربه ها و خرس ها در آن ايفاى نقش مى كنند، فيلمى براساس همان افسانه آفريقايى كه خروس ها بر گربه ها حكمفرمايى مى كنند و اما از آ ن طرح اوليه در اين فيلم چيزى نمانده است جز گربه ها: «در طرح اوليه كه داده شده بود، تعداد زيادى عروسك بود، بين 60 تا 70 تا و يك شهر عروسكى. ما ديديم ساختن اين همه عروسك و اجراى آن با وضعيتى كه ما داريم در سينماى ايران ممكن نيست، لذا قرار شد به سمت گريم سه بعدى برويم به شكلى كه در فيلم هاى خارجى مثل «سياره ميمون ها» مى بينيم.»
اما چه شد كه فقط گربه ها ماندند؟


عبدالعلى زاده مى گويد: «هفت - هشت ماه طول كشيد تا گريمورهاى مختلف تست زدند و در نهايت آقاى معيريان اين كار را قبول كرد، اما تعداد شخصيت ها زياد بود و هم حجم گريم ها بالا بود و اين هزينه را سنگين مى كرد. ما در طول 8 _ 7 ماهى كه تحقيقاتمان انجام مى گرفت، تغييرات زيادى هم در قصه داديم. ديديم كه آناتومى خروس به گونه اى است كه نمى توان صورت انسان را به آن شكل درآورد و خيلى فاصله دارد، خروس ها حذف شدند، قصه هم ديگر كاملاً عوض شد.»

قصه 13 گربه روى شيروانى، روايت سياره اى است كه فرمانروايش با اين كه بارها ازدواج كرده، صاحب فرزند نمى شود و بدون جانشين مانده است. اهريمن بر او ظاهر مى شود و با او شرط مى كند كه صاحب فرزند خواهد شد؛ اما همسر اولين فرزندش را بايد اهريمن تعيين كند، اما آن كسى را كه اهريمن تعيين كرده است تن به ازدواج نمى دهد و به زمين فرار مى كند و بقيه ماجرا در زمين دنبال مى شود...
عبدالعلى زاده در اين فيلم علاوه بر جذابيت هاى مى گريم، سه بعدى و تروكاژهاى كامپيوترى در كنار قصه اى خطى و تكرارى با به كار گرفتن سوپراستارهاى عامه پسند سينماى ايران همچون محمدرضا گلزار و مهناز افشار در درجه بعد به جذب مخاطب توجه ويژه اى نشان داده است: «ما ابتدا به بازيگرهاى ديگرى فكر كرده بوديم اما كار طول كشيد و بعضى از بازيگرها به سركار ديگرى رفتند. مى دانيد كه در انتخاب بازيگر بايد بين بازيگرها تناسبى وجود داشته باشد و در انتخاب بازيگر، بازيگر روبه روى او نيز اهميت دارد. ما آقاى شريفى نيا را دعوت كرديم و به تناسب بقيه بازيگران مثل محمدرضا گلزار و مهناز افشار را انتخاب كرديم. خوب اين فيلم ها مخاطبان خود را دارند، مخاطبان اين فيلم ها نوجوانان و جوانان هستند و آنها هم به بعضى بازيگرها علاقه دارند. ما در انتخاب بازيگرها علاقه مردم را هم در نظر گرفتيم تا مخاطبان هم اين فيلم را بپسندند.»
اما با اين همه آيا از اين فيلم به صرف استفاده از امكاناتى كه در فيلم هاى خارجى به وفور ديده مى شود نسبت به آن فيلم ها استقبال خواهد شد؟ چرا بايد مخاطب كه به راحتى هم سياره ميمون ها، جنگ ستارگان، ماتريكس، ترميناتور و... را ديده است از 13 گربه روى شيروانى استقبال كند؟ عبدالعلى زاده چنين خوش بينانه مى گويد: «ما قبل از انقلاب خيلى فيلم هاى خارجى خوبى داشتيم، با هنرپيشه هاى خوب و قصه هاى خوب كه شما هنوز نمونه هايى از آن را مى بينيد. اينها وارد ايران مى شد، اكران مى شد، ولى در كنارش از همان فيلم هاى ايرانى كه آن را فيلم فارسى مى گويند با آن قصه هاى ضعيف باز استقبال مى شد، چون اصولاً تماشاگر ايرانى، بازيگر ايرانى را دوست داشت. اين چيزى كه شما مى گوييد هميشه با هم مقايسه مى شود. ما سعى نكرديم كه اداى آنها را در آوريم. طبيعتاً ما از اينها عقب هستيم. البته به لحاظ تكنيكى و به لحاظ علمى به نظر من شايد سينماى ما در زمينه تروكاژها
20 _ 10 درصد عقب باشد، بقيه اش چيزى نيست كه ما نتوانيم انجام بدهيم. او روى اين درصد تاكيد مى كند و در پاسخ پرسش ما دلايل خود را شرح مى دهد: ما مثلاً الان نمى توانيم كاراكتر _ انيميشن در ايران بسازيم. كاراكترهاى سه بعدى كه فرض كنيد شما در ارباب حلقه ها مى بينيد، ما هنوز آن را نمى توانيم بسازيم، ولى خيلى از كارهاى ديگر كه در فيلم ها اتفاق مى افتد و به صحنه اضافه مى شود و از صحنه خارج مى شود، حذف مى شود و اضافه مى شود همه در ايران قابل انجام است. ما فقط تنها مشكلمان الان در ايران يكى ساختن كاراكترهاى انيميشنى است يكى هم ما هنوز كرين و تراولينگ كه به كامپيوتر وصل شود و با كامپيوتر حركت كند نداريم. فرض كنيد اگر يك مبل با آن كرين كه با كامپيوتر كار مى كند تراولينگ و كرين آپ داشته باشيد، آن حركتش شايد در يك ثانيه انجام شود. شما اگر اين فرمول را به كسى كه با كامپيوتر كار مى كند بدهيد، مى تواند آن شخصيت سه بعدى را روى اين مبل بگذارد و در آن زمانبندى كرين كند، شما حس مى كنيد اين آدم روى مبل نشسته، ما الان مى توانيم اين كار را انجام بدهيم اما فقط در حالت ثابت، براى اينكه كرين ما به كامپيوتر وصل نيست و نمى توانيم حركت ها را با صدم ثانيه يكسان در آوريم. حركت كرين و تراولينگ با كامپيوتر به ما خيلى امكانات مى دهد. در پشت صحنه كارهاى خارجى فيلمبردار، حركت هاى پيچيده را تمرين مى كند اما موقع كار خود كرين حركت ها را مى كند. موضوع ديگر هم ساختن كاراكتر سه بعدى است كه ما امكانش را نداريم. اگر ما اينها را داشته باشيم همان بيست درصد هم حل است، چون كاراكترهاى سه بعدى در حركت قابل باور هستند، چون شما نماى فيكس روى سه پايه داريد كه قابل باور نيستند. وقتى شما دور اين مى چرخيد بالا مى رويد و پايين مى آييد احساس مى كنيد كه بعد دارد و وجود دارد. شما اكثر فيلم هاى امروزى را كه مى بينيد شخصيت ها و كاراكترها به اين دليل بيشتر قابل باور هستند. عبدالعلى زاده به موضوع ديگرى نيز اشاره مى كند كه به فيلمسازان ايرانى اجازه استفاده از ظرفيت ها و توانايى هاى سينماگران را نمى دهد: آن هفتاد- هشتاد درصدى كه من مى گويم مى توانيم اما انجام نمى دهيم، به دخل و خرج سينماى ما برمى گردد. شما مى بينيد هركجاى دنيا، آلمان و اروپا و آمريكا محصولاتى كه توليد مى كنند- شما الان كبرا 11 را مى بينيد- اينها بازار دارد و به كشورهاى مختلف مى فروشند و ما داريم از آلمان مى خريم. اما هيچ كدام از كارهاى ما آن بازار جهانى را پيدا نمى كند به همين دليل وقتى ما به ايران مى آييم و هزينه مى كنيم، اينها با اين تعداد سينمايى كه داريم اصلاً صرفه اقتصادى ندارد، اما آنها چرا پيشرفت مى كنند، چون مى توانند بفروشند. او براى اين كه سخنانش را مستندتر كند به مقايسه فيلم هاى خارجى و ايرانى مى پردازد:


من چند روز پيش يكى از فيلم هاى پرفروش هاليوود را نگاه مى كردم 3400 تا سينما داشت ما كلاً 250-240 تا سينما داريم. آن سه هزار و خرده اى سينما همزمان فيلم را نشان مى دهند. من جمع و تقسيم كردم كه تعداد تماشاگران يك سانس شايد بيشتر از 40-30 نفر نيست.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://kbirb.4umer.com
Admin
Admin
Admin


تعداد پستها : 1496
تاريخ التسجيل : 2008-11-18

گفت و گو با  على عبدالعلى زاده،  كارگردان فيلم Empty
پستعنوان: رد: گفت و گو با على عبدالعلى زاده، كارگردان فيلم   گفت و گو با  على عبدالعلى زاده،  كارگردان فيلم Empty4/12/2008, 08:54

ما اگر در ايران 3400-3300 سينما را به يك فيلم اختصاص بدهيم، شما مى بينيد كه يك فيلم ميلياردى مى شود. فرض كنيد ما در ايران 10 هزار سينما داريم، 3000 سينما دارند 13 گربه را نشان مى دهند، قول مى دهم اين سه ميليارد بفروشد. وقتى سه ميليارد بفروشد تهيه كننده من هم مى تواند راحت ۵۰۰ ميليون سرمايه گذارى كند. اين است كه باعث مى شود اين اتفاقات نيفتد. من ماتريكس را ديدم كه ۱۸ هزار كپى دارد ما از هر فيلم ۱۸ كپى بيشتر نمى زنيم به همين نسبت شما جمع و تقسيم كنيد، مى بينيد كه وقتى شما يك محصول را توليد مى كنيد و محصول بازار دارد و به شما سودى مى دهد طبيعتاً شجاعت به خرج داده و كارهاى بهترى انجام مى دهيد كه روز به روز پيشرفت كند. اما وقتى اين طور نيست الان تهيه كننده من ناراحت است كه با ده پانزده سينما طى دو ماه فيلم را به چه شرايطى بكشاند اين است كه باعث مى شود قدرت ريسك تهيه كننده ايران پايين بيايد، چون هيچ اميدى به بازار جهانى ندارد و ما داريم با جايى رقابت مى كنيم كه آنها حرف اول را در همه چيز مى زنند. ما اينجا اگر بخواهيم به يك فيلمنامه نويس 10 ميليون تومان پول بدهيم توانش را نداريم. براى اين كه اساس هر فيلم فيلمنامه است. اگر تهيه كننده بداند كه فيلم دو ميليارد مى فروشد، بيست ميليون پول فيلمنامه مى دهد، چون مى داند بازگشت دارد.
عبدالعلى زاده طى گفت وگو چندبار به فيلم سياره ميمون ها اشاره مى كند، به مناسبت هاى ديگر نيز از فيلم هاى خارجى ديگر نام مى برد. فضاى اين فيلم نيز به نظر مى رسد كه تاثير زيادى از بعضى فيلم هاى خارجى گرفته باشد و بعضى از شخصيت هاى فيلم نيز برگرفته از فيلم هاى خارجى مثل «بت من» باشد. او در اين باره مى گويد: يادم هست آن موقعى كه فيلم را شروع كرديم، يكى گفت اينها دارند ترميناتور را مى سازند، چون در ترميناتور هم آرنولد مى آيد و نجات مى دهد و بعد فرستاده ديگر مى آيد. اين يك واقعيت است كه ما با فيلم هاى روز آشنا هستيم. اين فيلم ها به دستمان مى رسد و نگاه مى كنيم و اينها ناخودآگاه تاثير مى گذارد و در بخش تصويرى ذهن ما جاى مى گيرد. هيچ گاه من و ديگر دوستانم نمى توانيم ادعا كنيم كه ما اين را اصل ساختيم و از ذهن ما تراوش كرده. منتها سعى كرديم در اين راستا تغييرى ايرانى شكل به آن بدهيم وگرنه نمى خواهم بگويم كه من ترميناتور را نديدم، اتفاقاً بت من را نديدم اما ترميناتور را ديدم. طبيعتاً تاثير گذار هست چون كاراكتر حسام شايد برگرفته از مرد جيوه اى باشد، ولى حس و حال هاى روباتيكش شايد همان حس و حال باشد. من اينها را ايراد نمى بينم اگر من توانسته باشم كارى را بسازم كه شما را ياد ترميناتور بيندازد خوشحال مى شوم.


اما چرا ما بايد با ديدن يك فيلم ايرانى ياد بت من يا مرد جيوه اى ترميناتور بيفتيم، آيا نبايد از كارگردان ايرانى انتظار داشته باشيم كه از افسانه ها و قصه هاى ايرانى استفاده كند و كارهايش ما را به ياد فضاهايى اينچنينى بيندازد. عبدالعلى زاده در اين باره مى گويد: اين قصه شايد بيشتر براساس كارهايى كه ما مى توانستيم انجام بدهيم شكل گرفت، نه اين كه ما از روز اول قصه اى را جلويمان بگذاريم ببينيم كه مى شود اين كارها را انجام داد يا نه. ما رفته رفته رفتيم جلو و ديديم كه مى توانيم اين مبل را بلند كنيم. حالا در قصه مان اين را گذاشتيم. بعد فهميديم كه اين ديوار را نمى توانيم تكان بدهيم اين را در قصه مان نگذاشتيم. براساس توانايى هايى كه داشتيم و امكان پذير بود، قصه ما شكل گرفت و يك نوع تجربه بود و مى تواند به شكل هاى ديگرى در آينده تكرار شود.


درباره اكران 13 گربه نيز حرف و حديث بسيار است. اين فيلم از زمستان سال گذشته آماده بود، اما پس از گذشت چند ماه اكران شده است، آن هم در آستانه بازگشايى مدارس؛ چرا؟ او مى گويد: اين فيلم كه بهمن ماه آماده بود اما به اكران عيد نرسيد. بعد زمان خرداد را به تهيه كننده دادند؛ خرداد هم با امتحانات بچه ها همزمان مى شد و تهيه كننده نپذيرفت در خرداد اكران كند. تابستان هم نتوانستند اكران بگيرند كه افتاد به آخر تابستان كه آن هم قرار شد اول مرداد سرباز هاى جمعه اكران شود و هفت هفته بعد يعنى 16-17 شهريور اين فيلم اكران شد كه آن هم يك هفته با تعويق اكران شد و خود به خود رفت 25 شهريور كه بازگشايى مدارس است.

درباره گروه سينمايى كودك و نوجوان در اكران فيلم ها در يكى دو سال اخير بحث هايى صورت گرفته است و بنياد سينمايى فارابى با راه اندازى بخش كودك و نوجوان قصد تقويت اين سينما را داشت. از عبدالعلى زاده مى پرسيم: اين فيلم اگر در گروه سينماى كودك و نوجوان اكران مى شد بهتر نبود؛ او مى گويد:
خير چون سينماهاى خوبى در آن گروه نيست. ما مثلاً در چهار گروه سينمايى كه هست سه تا از اين سينما ها به خصوص دو گروهى كه در سينماى استقلال و قدس هستند در ميدان ولى عصر هستند و الان بعد از تخريب سينما آزادى مركز تجمع سينمارو ها بيشتر ميدان ولى عصر است؛ حالا يك مقدار بالاتر آفريقا و سينماى عصر جديد هم كه پرت تر هست. گروه سينماى كودك در ميدان هاى اصلى سينما ندارد؛ در ميدان انقلاب و ولى عصر هم سينما ندارد. وقتى هم كه يك فيلم توى گروه كودك مى رود ناخودآگاه يك سرى فكر مى كنند فيلم مال بچه هاست و شايد نروند كه فيلم را ببينند. به همين دليل فكر مى كنم اين فيلم بايد در يكى از گروه هاى سينمايى اكران مى شد و گروه قدس به نظرم بهترين است.
فيلم قبلى عبدالعلى زاده «تار زن و تارزان» نيز براى مخاطبان كودك و نوجوان ساخته شده بود. آيا او صرفاً براى اين مخاطبان فيلم مى سازد؟ خودش مى گويد:


نمى دانم. يك مقدارى تقديرى است. من شروع كارم با «تعقيب» بود كه كودك نبود. بعد از اين فيلم سريالى كار كردم كه اجتماعى بود، «گروه نجات» كه گروه آتش نشانى بود و در سال 75. بعد از آن ما افتاديم در وادى كمدى، سريال دردسر بزرگ را ساختم كه كمدى بود. بعد اتفاقى افتاديم توى كار عروسكى و سريال دانى و من كه اتفاق بود. چون من اصلاً با كار عروسكى آشنايى نداشتم. بعد آلوده به كار عروسكى شديم و تارزن و تارزان در سال 79 يك اتفاقى افتاد. من يك پسرى دارم كه آن موقع چهار سالش بود ديدم كه با دخترم كه آن موقع 10 ساله بود بحث مى كنند كه بابانوئل بخريم و درخت كريسمس بخريم، يك مقدارى قلقلك شدم كه ما در فرهنگمان عيد و نوروز را داريم و خيلى از اين چيز هايى كه شكل خارجى اش آن طرف هست ولى تلويزيون، فيلم هايى كه نشان مى دهد چون آن طرف ساخته مى شود اين قدر قوى هستند كه بچه ها اگر عمو نوروز نشان بدهند خوششان نمى آيد. خوب يك موقعى هست ما خودمان اينترنتى كه خودمان اختراع كنيم نداريم. اينترنت يك چيز وارداتى است اشكالى هم ندارد استفاده كنيم. اما يك سرى مسائل فرهنگى است كه ما خودمان داريم ولى اينها به دليل اين كه به آنها پرداخته نشده فراموش شدند مثل همين آداب و سنن و فرهنگ به خاطر اين كه به شكل خوبى به اينها پرداخته نشده است، دچار فراموشى شدند و بچه هايمان يادشان رفته كه ما فرهنگ ريشه دارى داريم و به خاطر فيلم هايى كه در ايام ژانويه و اينها از تلويزيون پخش شده بچه ها ناخودآگاه به آن طرف كشيده شدند و بابانوئل را دوست دارند و اگر در ويترين مغازه عمونوروز بگذاريد كسى نمى خرد. اين باعث شد من چنين قصه اى را بنويسم و به بحث تقابل فرهنگى بپردازم. يك عروسك تارزان گذاشتم كه نمادى از فرهنگ آن طرف است و يك عروسك تارزن كه شكلى از عمو نوروز و نوازنده هاى آذرى است. سعى كردم كه اينها را در كنار هم مقايسه كنم كه ما اين را داريم چرا بايد به آن طرف برويم. اگر نداشته باشيم مهم نيست اما داريم و كار شد و باعث شد من به اين كار عروسكى دعوت شوم اما در كار جديدى كه مى سازم دوباره سراغ عروسك رفتم. يك قصه جاده اى است كه يك عروسك الاغى است كه راننده تريلى را گروگان مى گيرد.

اما چرا الاغ؟ پاسخ عبدالعلى زاده به اين چرا جالب است:

الاغ شايد موجودى است كه در حقش اجحاف شده، چون به نفهمى و بى شعورى مشهور شده و نماد اينها است. الاغ چهره خوشگل و چشم هاى قشنگى دارد و حس كردم در كار هاى كمدى شما چيزى را انتظار داريد و عكس آن را مى بينيد مى خنديد. شما هميشه انتظار داريد الاغ موجود بى شعورى باشد. وقتى الاغ باشعورى مى بينيد كه همه چيز را مى داند، آن موقع كمدى صورت مى گيرد.در اين فيلم حديث فولادوند، نصرالله رادش، ساعد هدايتى و پشندى بازى مى كنند. چون قصه جمع و جور و كم بازيگرى است.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://kbirb.4umer.com
 
گفت و گو با على عبدالعلى زاده، كارگردان فيلم
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-
» نغمه ساز،ضربه آغار-تار ارژنگ سیفی زاده،تمبک نوید افقه:
» دانلود فيلم " Crash " بهترين فيلم اسكار 2006

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
انجمن فرزندان ایران بزرگ :: تالار هنر هفتم :: بخش نقد فیلم-
پرش به: