كاوشهاي باستانشناسي در ايران
ايران به دليل آنكه يكي از ممالك قديمي و مهد تمدن و فرهنگ بوده ، هميشه مورد توجه باستانشناسان و دانشمندان ديرينهشناس بوده است.
اولين بار بررسيها و كاوشهايي در شهر شوش در خوزستان و به وسيله يك دانشمند انگليسي به نام <لوفتوس> حدود يك قرن و نيم پيش و در سال 1850 ميلادي مطابق با 1229 هجري شمسي انجام ميشود. پس از آن <مارسل ديولافوآ> فرانسوي و همسرش <ژان ديولافوآ> حفاري را ادامه ميدهند. در دوران حفاري آنها كه مصادف با سلطنت ناصرالدينشاه قاجار در ايران بوده است متاسفانه اشياي با ارزش و تاريخي زيادي از ايران به سرقت ميرود و اعتراضهاي ايران نيز به دليل ضعف ديپلماسي حكومت قاجار به جايي نميرسد. زوج ديولافوآ به قدري در اين سرقتها، خود را صاحب حق ميدانستند كه مادام ديولافوآ در كتاب خاطرات خود به كرات شرح سرقتهاي اشياي تاريخي را بدون هيچگونه اظهار تاسفي نقل ميكند. در يكي از اين خاطرات وي شرح ميدهد كه چگونه يك ستون سنگي بسيار بزرگ و ارزشمند را تكهتكه ميكنند تا بتوانند آن را بار چهارپايان كنند و مخفيانه از ايران خارج سازند.
پس از زوج ديولافوآ ، <ژان دو مورگان> و بعد از او <پرشل> و سرانجام <رولند داملكم> اين حفاريها را ادامه ميدهند. حاصل دسترنج اين باستانشناسان، اشياي بسياري است كه در موزه لوور واقع در شهر پاريس نگهداري ميشود. تعداد بسيار كمي از اشياي به دست آمده از اين حفاريها نيز در ايران نگهداري ميشود.
اما شايد مهمترين دانشمندي كه در ايران كار حفاري را بدون نيات غارتگرانه دنبال كرد شخصي بود به نام پروفسور <رومان گيرشمن.> وي به مدت 42 سال در ايران به حفاري و تحقيقات ميپردازد و حاصل كار ارزشمند وي نگاه جهانيان را معطوف به ايران ميسازد. تحقيقات اين دانشمند، نقاط مختلف ايران، از جمله نهاوند، سيلك كاشان، اسدآباد همدان، بيشابور، چغازنبيل و مسجد سليمان در خوزستان و ... را در بر ميگرفت.
به طور كلي مهمترين حفاريها در ايران را در هفتاد سال اخير ميتوان به چهار حوزه زير تقسيم كرد:
1- چغازنبيل: قدمت اين تپه به هزاره دوم پيش از ميلاد ميرسد. اولين بار رولاند داملكم در سال 1314 هجري خورشيدي و پس از آن رومان گيرشمن در اين تپه به حفاري پرداختند.
2- تپههاي سيلك: قدمت اين تپه به هزاره پنجم پيش از ميلاد ميرسد و در كاشان واقع است. اين منطقه دربردارنده بقاياي قديميترين شهر ايران است. حفاري اين تپه به دست رومان گيرشمن انجام گرفته است و يكي از مهمترين و تعيينكنندهترين تحقيقات باستانشناسي در ايران و جهان محسوب ميشود. به عقيده دكتر گيرشمن، در ايران، دهكده ماقبل تاريخي سيلك با گذشت زمان به يك شهر تاريخي تبديل شد.
3- چشمه علي: اين محل تاريخي در منطقه شهر ري واقع شده است و قدمت آن به هزاره پنجم قبل از ميلاد ميرسد. اولين بار <اريخ فدريك اشميت> كه از طرف موزه دانشگاه پنسيلوانيا به ايران اعزام شده بود در سال 1313 خورشيدي در اين منطقه دست به حفاري ميزند.
4- شهر سوخته: در سالهاي اخير محلي كه علاوه بر مكانهاي فوق توجه و حيرت باستانشناسان را برانگيخته است <شهر سوخته> نام دارد. شهري كه سالها آرامش در آن لانه كرده بود اما اكنون محل رفتوآمد باستانشناسان داخلي و خارجي است. اين شهر كه طبق گفته باستانشناسان متعلق به پنج هزار سال پيش است ناگفتهها و عجايب بسياري را در پيش چشم جهانيان قرار داده است. اولين كاوشها در اين شهر، در زمستان سال 1244 انجام شده، بنابراين يكي از قديميترين مكانهايي است كه مورد كاوش قرار گرفته اما ظاهرا تا سالهاي اخير چندان اهميت آن مورد توجه قرار نگرفته است.
شهر سوخته در 56 كيلومتري زابل در استان سيستان و بلوچستان قرار دارد. شهري با وسعت 150 هكتار و ديوارهاي كوتاه. شهري كه گفته ميشود پيشرفتهترين شهر دنياي قديم بوده است و حتي بسيار پيشرفتهتر از شهر كرت كه سينوهه در كتاب خود از آن ياد كرده است. به اعتقاد برخي از باستانشناسان اگر بخواهيم به معناي كامل و دقيق شهر توجه كنيم، اين شهر را بايد قديميترين شهر دنيا دانست چرا كه معدود شهرهاي پيش از آن، از نظر امكانات و اصول شهرنشيني با آن قابل مقايسه نيستند.
از نكات بسيار عجيب كه حيرت دانشمندان باستانشناسي را برانگيخته اين است كه اين شهر به كلي فاقد برج و بارو و امكانات دفاعي است و اين يعني شهري بدون جنگ. اين شهر دوبار حدود سالهاي 2700 و 2400 پيش از ميلاد در آتش سوخته اما دليل اين آتشسوزيها جنگ نبوده است. از چهل هزار جسدي كه در اين مكان يافته شده، فقط يك نفر به قتل رسيده و سر بريده مقتول در زير پاي وي يافت شده است. اين آمار نشان از وجود صلح و امنيتي بيسابقه در جهان دارد كه حتي در زمان ما و در آرامترين شهرها و كشورهاي جهان نيز شگفتانگيز مينمايد. جمجمههاي به دست آمده حاكي از اين حقيقت هستند كه اولين جراحي مغز در دنيا و در پنج هزار سال قبل در اين شهر با موفقيت انجام شده است. قديميترين اثر معرقكاري در جهان متعلق به اين شهر است. پارچههايي كه در اين شهر يافت شده از بافت بسيار پيشرفته و چشمگيري برخوردار است. با توجه به دانش زمينشناسي، امروزه ما ميدانيم كه اين شهر در نقطهاي دور از مناطق زلزلهخيز واقع شده است. براساس كاوشهاي انجام شده اين شهر هرگز مورد تهاجم واقع نشده اما نكته شگفتانگيز اين است كه باستانشناسان نميتوانند علت اصلي متروك شدن اين شهر را با يقين اعلام كنند. به راستي چه دليلي وجود داشت كه مردم اين شهر پيشرفته آن را ترك كردند؟
فرضيهاي كه دانشمندان در ابتدا به بررسي آن پرداختند مبتني بر اين نظر بود كه حادثهاي ناگهاني در شهر موجب مرگ دستهجمعي ساكنان آن شده است اما در كاوشهاي بعدي، فرضيه مرگ دستهجمعي ساكنان رد شد و احتمال قويتر، به ترك شهر و هجرت ساكنان آن تعلق گرفت.
دليل رد فرضيه مرگ دستهجمعي اهالي شهر، اين بود كه هيچ مدركي دال بر مرگ دستهجمعي ساكنان به دست نيامد، علاوه بر آن قبرستان اين شهر داراي نظم شگفتانگيزي است كه نشان ميدهد هيچ حالت اضطراري در شهر وجود نداشته است اما قويترين فرضيهاي كه در اين باره مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است فرضيه تغيير مسير رود هيرمند است كه سبب شده اهالي اين شهر به دليل مشكلات ناشي از كمبود آب، آن را ترك كنند و به نقاطي ديگر كوچ كنند. قوت اين فرضيه مبتني بر اين واقعيت است كه رود هيرمند در هشت هزار سال گذشته، يازده بار تغيير مسير داده و شهر زابل كنوني روي آخرين دلتاي آن واقع شده است.
شهر سوخته از نظر آذوقه نيز هيچ مشكلي نداشته چرا كه در بيشتر قبور، ظروفي پر از گندم يافت شده است. همچنين در كنار اجساد، رشتههايي از طلا يافت شده است كه قطر اين رشتهها به زحمت به دو ميليمتر ميرسد و مشخص نيست كه در آن زمان با چه وسيلهاي موفق به تراش اين طلاها شدهاند. يك فرضيه قوي، اين شهر را انبار غله حكومتي ميداند. در اين شهر تاكنون 40 هزار قبر يافت شده كه در هر قبر ميتوان اشيايي را يافت كه نشانه شغل فرد است. به دليل بزرگ بودن بيش از اندازه جثه اسكلتهاي يافته شده، عدهاي از اسطورهشناسان معتقدند اين شهر همان زادگاه رستمدستان بوده است بهويژه كه اين شهر تنها 40 كيلومتر با زابل كه طبق افسانهها زادگاه رستم بوده است فاصله دارد.
زنان در اين شهر از موقعيتهاي ممتاز حكومتي برخوردار بودند زيرا تمام مهرهاي مربوط به انبارداري و ترخيص گندم از قبرهاي زنان خارج شده است.
از ديگر ويژگيهاي اين شهر ميتوان به نظم آن اشاره كرد. شهر به دو بخش مسكوني و صنعتي تقسيم ميشود و اين موضوعي است كه هم اكنون در شهرسازي مدرن مورد توجه قرار ميگيرد. همچنين شهرسوخته، نخستين شهر جهان بوده كه در آن سيستم آب لولهكشي وجود داشته است. لولههاي سفالي، آب را از رود هيرمند به خانههاي مردم منتقل ميكرده است.
تاكنون باستانشناسان موفق نشدهاند كه بخش شاهنشين اين شهر را پيدا كنند. بعيد به نظر ميرسد كه شهري با اين عظمت فاقد بخش شاهنشين باشد و دانشمندان معتقدند با پيدا شدن بخش شاهنشين، اطلاعات مهمي ميتوان درباره اين شهر به دست آورد.
منابع:
-دياكونوف، ا.م. تاريخ ماد. كريم كشاورز. تهران: شركت انتشارات علميو فرهنگي، چاپ ششم، 1380
-اومستد، ا.ت. تاريخ شاهنشاهي هخامنشي. محمد مقدم. تهران: موسسه انتشارات امير كبير، چاپ پنجم، 1380
-باقري، مهري. تاريخ زبان فارسي. تهران: نشر قطره، چاپ پنجم، 1378
-راوندي، مرتضي. تاريخ اجتماعي ايران (تاريخ كهنترين ملل باستاني از آغاز تا اسلام.) ج يك، تهران: موسسه انتشارات نگاه، چاپ چهارم (اول نگاه)، 1383