نظریات ژان کلنز در باره
گاتهای زرتشت
رضا مرادی غیاث آبادی
ژان کلنز، استاد بلژیکی زبانها و دینهای هندوایرانی در کلژ دو فرانس پاریس و یکی از نامدارترین پژوهشگران اوستا و گاتها در جهان است. او بیش از چهل سال است که در حوزه اوستاشناسی مینویسد و تاکنون حدود یکصد و سی کتاب و مقاله، و از جمله ترجمه گاتها در سال 1994 از او منتشر شده است. او همچنین از نویسندگان دانشنامه ایرانیکا است.
بتازگی آقای احمد رضا قاتممقامی، نخستین کتاب از آثار کلنز را با نام «مقالاتی در باره زرتشت و دین زرتشتی» به فارسی ترجمه و انتشارات فرزان روز آنرا در «مجموعه مطالعات ایران باستان» منتشر کرده است. این مجموعه، با مشورت و زیر نظر ریچارد فرای، ژاله آموزگار، بدرالزمان قریب و چند نفر دیگر، انتخاب و منتشر میشود. ترجمه کتاب بر اساس متنی از آثار کلنز انجام شده که پیش از این پرادْز اکتور شروُو- ایرانشناس نروژی و استاد دانشگاه هاروارد- آنرا برای شاگردان خود در درس دینهای کهن ایرانی به انگلیسی ترجمه کرده بوده است. شروُو نیز در جلسات سخنرانیای که دکتر احسان یارشاطر در دانشگاه USLA برگزار کرده بود، سخنانی شبیه به نظرات کلنز بیان کرده بود.
کلنز روحیهای بسیار جستجوگر و شکاک دارد و همواره بدون هیچ اکراهی، نظریات بدیعی را عرضه میدارد و در آرای پیشین خود تجدیدنظر میکند. نظریات او که معمولاً با آرای دیگران بکلی متفاوت است، همواره موجب انتقادها و جنجالهای فراوانی در جهان اوستاشناسی شده (از جمله توسط گراردو نیولی و شائول شاکد)، در حالیکه بسیاری نیز او را پیشتاز دانش و آگاهیهای نوین در این رشته میدانند.
از آنجا که آثار کلنز در ایران تا اندازهای ناشناخته است، خلاصهای از نظرات او را بر مبنای همین کتاب در اینجا میآورم. در پایان این گفتار، یک انتقاد کوتاه را نیز بیان میکنم.
ژان کلنز در کتاب «مقالاتی در باره زرتشت و دین زرتشتی»، (خلاصه و نقل به مضمون) چنین نظر دارد که:
ـــ زرتشت، خالق و نویسنده گاتها نیست (ص
؛ در واقعیت داشتن اصلاحات دینی او تردید وجود دارد (ص5) و سرایش گاتها کار یک گروه دینی بوده است که از دو مکتب گوناگون برخواسته بودهاند (ص109 و 112)؛ زرتشت نه یک شخصیت تاریخی که یک افسانه است و در گاتها هم نام او همواره با صیغه سوم شخص آمده است (ص113)؛ نام پدر زرتشت، پوروشسپ نیست و در گاتها اشارهای به نام او نشده است (ص114)؛ مطالعه مزدیسنا، هنگامی به نتایج بسیار دست مییابد که خود را از دست وجود بنیانگذار یا پیامبر رها کند، این شخص پیوسته اسباب دردسر بوده و مانعی در راه مطالعات است. او چیزی جز زیان ندارد و محققان را به دنبال نخود سیاه فرستاده است (ص41).
ـــ اهورامزدا تنها خدای مزدیسنا نیست (ص63)؛ ثنویت، پیش از توحید به وجود نیامده، بلکه محصول توحید و پس از آن پدیدار شده (ص26) و نمیتوان ثابت کرد که در گاتها، اهورامزدا بر دیگر خدایان تفوق و تقدم داشته باشد (ص39).
ـــ گاتها، سرودها و راز و نیازهای یک شخص با خدا نیست، بلکه آنرا برای اجرا در مناسک مذهبی سروده بودهاند (ص39 و 81 و93)، همچنین هیچ نشانی از دعوت مردمان برای گرویدن به دین در آن نیست (ص41).
ـــ بعید است که در گاتها سخنی از اخلاقیات شده باشد (ص39)؛ در گاتها هیچ شاهدی بر تضاد خیر و شر نیست (ص14) و وجه معادی دین مزدایی مذکور در اوستا، تا حد انکار ناچیز است (ص5)، چرا که هیچ کلمهای بر ثواب و عقاب و داوری پس از مرگ در آن وجود ندارد (ص23)؛ همچنین هیچ اشارهای در گاتها در محکوم کردن خشونت و ستایش صلح طلبی وجود ندارد (ص66).
ـــ در گاتها منظور از سوشیانت کسی است که از راه قربانی کردن به توانگری برسد (ص21) و نیز همه کسانی که در کار قربانی شریکند (ص109)؛ وهومنه/ بهمن، نیرو و عاملی آیینی است برای آوردن گاو به قربانگاه و آماده کردن آن برای ذبح (ص84 تا 86)؛ منیو/ مینو، فعالیتی است که مؤمنان بتوانند مناسک مذهبی را اجرا کنند (ص94)؛ پیروان دروگه/ دروج، بد آیینهایی هستند که بجای روز در شب نیایش میکنند و نمونهای از آنان جم/ جمشید است (ص98)؛ چینود پل، نام کسی است که با چیدن سنگها بر روی هم، گذرگاهی میسازد (ص23 و 122)؛ اشی، به معنای سهم یا هر چیز تقسیم شدنی، و منظور از مگه/ مغ، اندام زنانگی است (ص23).
ـــ در گاتها، گشتاسپ نام یک شاه نیست، بلکه نام پسر زرتشت بوده (ص105) و به احتمال شاعر هم بوده است (ص109)؛ فرشوشتر و جاماسپ نیز وزیران گشتاسپ نبودهاند (ص106)، بلکه اثر خلاقیت نویسندهای متفنن هستند تا نامهایی واقعی (ص114)؛ پوروچیستا دختر زرتشت نیست، بلکه بندی در گاتها که به او اشاره شده و دارای رنگ ملایم شهوانی است، به معنای شخصی است که مورد توجه کسان بسیاری واقع میشود (ص116).
ـــ اعمال نیایشی گاتهاخوانان، برگزاری مراسم نیایشی در روشنایی روز بوده و نیایشهای شبانه عمل دیوان دانسته میشده است (ص92)، در مراسم گاتهاخوانان، نه تنها آزار رساندن به گاو نهی نشده است، بلکه گاو را قربانی و ذبح میکردهاند (ص92).
ـــ بحث در باره زرتشتی بودن یا نبودن هخامشیان نادرست است، چرا که در آغاز باید بدانیم دین زرتشتی چیست (ص38) و آیا اصلاً چنین دینی وجود داشته است؟ (ص40)، آگاهیهای ما از دین هخامنشیان- علیرغم کمبود- بیشتر از دین زرتشتی است (ص40).
کلنز معتقد است که مترجمان گاتها- به دلیل پی نبردن به مفهوم واژگان دشوار آن- اصطلاحات و معانی آنها را آنطور که پیش زمینهای در ذهن خود داشتهاند، نوشتهاند تا بتوانند جملهای معنادار بدست دهند (ص41). او میگوید: باید پذیرفت که ما قادر به شناسایی هیچیک از خصوصیات اصلی مزدیسنای گاتها نیستیم (ص40).
استنلی اینسلر در سی و دو سال پیش، ترجمهای از گاتها را منتشر کرد که همچون ترجمه کلنز، تا اندازه زیادی با دانستههای زمان خود متفاوت بود. اکنون نیز ترجمه کلنز و گفتارهای او (با وجود اینکه بسیاری از آنها با مخالفتهای دانشمندان روبرو شده است)، دستکم ما را با این واقعیت مواجه میسازد که در زمینه مطالعات اوستایی، دامنه اختلافنظرها تا چه اندازه گسترده است و اینکه پس از گذشت دویست و پنجاه سال از آغاز اوستاشناسی در جهان و آشنایی زرتشتیان و دیگر ایرانیان با کتابهای کهنسال خود، هنوز چندان از پله نخست بالاتر نرفتهایم. کلنز نیز خود بر این باور است که برغم چهل سال تدریس و پژوهش در این رشته، حتی به ویژگیهای اصلی مزدیسنا پی نبرده است.
اما انتقاد کوتاهی که در آغاز از آن یاد کردم، این است که آقای ژان کلنز، برخلاف روحیه جستجوگر و شکاک و موشکاف خود که برای همه تردیدهای بیان شده به خرج داده است، هنگامی که به بیان نظریههای تازه خود میپردازد- جز یکی دو سطر کوتاه و مبهم- از تحلیل و تفسیری گسترده و قانعکننده خوددداری میکند. برای چنین پژوهشگری که در رد فرضیههای پیشین، دلایل فراوانی را عرضه میدارد، انتظار میرفت تا همین رفتار را در پشتیبانی از فرضیههای خود به کار میبست. دستکم توضیح میداد که اگر زرتشت افسانه است، چگونه میشود که پوروشسپ نام پدر او و پورچیستا نام دخترش نباشند؟ و در عینحال، چگونه میشود که گشتاسپ نام پسرش باشد و شاعر نیز بوده باشد؟
روزگار غریبی است. در جهانی که دهها و گاه صدها مقاله عالمانه و مغرضانه در باره معنای یک واژه گاتها نوشته میشود، در میهن ما بجای توجه به مباحث و تردیدهای رو به فزونی در جهان و کوشش برای زدودن ابهامها، تنها هر از گاهی به یک نقل قول خیالی و ذوقی و شاعرانه از گاتها بسنده میشود.